یارو بیشتر از 70 میلیون تومان پول داده رفته فقط بازی های جام جهانی رو ببینه
حالا اگه به همچین افرادی بگی دو تا جوون هستن میخوان ازدواج کنن ولی پول
ندارن 10 میلیون،نه 5 میلیون،نه 2 میلیون کمک کن برن سر زندگیشون.
امان از جواب هایی که میدن..... البته تعداد این دسته افراد زیاد نیستند ولی هستند .. .
در زمان جنگ جلساتی در خصوص وضعیت جبهه ها با مسئولین و فرماندهان تشکیل می شد . دریکی از روزها من در معیت شهید والا مقام عباس بابایی و شهید بزرگوار صیاد شیرازی بودم. شهید صیاد شیرازی به شهید بابایی گفت : عباس جان امروز ساعت ۴ ستاد نیروی زمینی جلسه داریم شما هم باید تشریف بیاورید .
شهید بابایی به شهید صیاد گفتند: (( بالامجان ما که ماشین نداریم چه طوری این همه راه را بیاییم )) .شهید صیاد گفتند : (( مشکلی نیست من راننده و ماشین میفرستم شما را بیاورد )) . این را هم بگویم شهید بابایی بجز مواقع پرواز همیشه با لباس بسیجی بودند.
بعداز ظهر راننده و ماشین آمد جهت بردن شهید بابایی. به اتفاق ایشان و یکی دیگر از برادران به جلو ساختمان آمدیم . ماشین و راننده آماده بود . راننده ای که آمده بود گفت: من آمده ام تیمسار بابایی را ببرم . شهید بابایی گفت : ((بالامجان تیمسار بابایی رفت، شما ما را برسان)) . سوار ماشین که شدیم راننده در حالی که سیگار می کشید شروع کرد به فحاشی به اُمرای ارتش و همین طور بد و بیراه میگفت ازجمله به شهید بابایی. من چند بار خواستم به او بگویم که حواست باشد ایشان تیمسار بابایی هستند اما شهید بابایی نگذاشتند .
بهرحال به درب ورودی ساختمان ستاد نیروی زمیینی رسیدیم و وارد دژبانی شدیم. دژبان جهت شناسایی، هویت افراد را سوال کرد . شهید بابایی گفت :من بابایی هستم ٰاما دژبان قبول نمی کرد لذا دژبان به دفتر شهید صیاد تلفن زد و دفتر شهید صیاد هویت ایشان را تایید و به دژبان دستور ورود ایشان را داد. دژبان با احراز هویت شهید بابایی جلو آمد و احترام نظامی محکمی انجام داد و گفت: بفرمایید تیمسارٰ.. شهید بابایی وارد محوطه شد و ما در دژبانی منتظر ایشان ماندیم .
به محض اینکه دژبان به شهید بابایی احترام نظامی کرد .راننده رنگش مثل گچ سفید شد وگفت بدبخت شدم ، ایشان تیمسار بابایی بودند و من این قدر فحاشی کردم . “آخ که بیچاره شدم، الان است که تیمسار بابایی شکایت مرا به تیمسار صیاد بکنند و تیمسار صیاد هم مرا بیچاره خواهند و حسابی مرا تنبیه می کنند . حدود ۲ ساعت بعد شهید بابایی و شهید صیاد از ساختمان ستاد خارج و به سمت دژبانی آمدند . این بنده خدا حسابی ترسیده بوده. به محض ورود شهید صیاد و شهید بابایی به دژبانی ٰ شهید صیاد به شهید بابایی گفتند: ایشان بودنند تیمسار! حتما ایشان را تشویق میکنیم .حتما ایشان را مورد تفقد قرار میدهیم . راننده هاج و واج داشت نگاه میکرد ومتعجب شده بود . ناگهان زد زیر گریه وشروع به گریستن کرد و از کاری که کرده بود خجالت کشید .شهید بابایی جلو آمد و او را دربغل گرفت و گفت: بالامجان چیزی نشده و مساله ای نیست ما باهم برادریم .راننده نیز از شهید بابایی عذر خواهی کرد .
روحشون شاد
عراق یک امام خمینی کم دارد ...
اگر امروز امام خامنهای، فرمان دهد؛ عراق را حفظ کنید ...
ارتش داعش که هیچ، ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد ...
اگه الان راحت وبگردی میکنی
خیالتم راحته که دست اون مسلمون کشا و شیعه کشا بهت نمیرسه
بخاطر امثال همین جانبازا و شهداست که با جونشون بازی کردن و سختی رو به جون خریدن تا من و تو آسوده زندگی کنیم
همه جای دنیام واسه همچین آدماشون احترام زیادی قائلن
آبجی_داداش
مهم نیست چه اعتقاداتی یا تفکری داری ولی شهدا و جانبازا لایق احترامن
به افتخار این دسته مردان بزرگ این مرز و بوم
همیشه یه سؤال تو ذهنمه که چرا خیلی از پولدارا، سمت خدا نمی رن!؟ دیروز با خانومم رفته بودیم میرداماد، دنبال یک لباس بچه گانه که برند خاصی داشت، آخه دخترم لباس یکی از اقوام رو لک کرده بود، گفتیم بریم همون برند و جنس رو براس پیدا کنیم و جبران کنیم، دیدم قوم پولدار! یأجوج و مأجوج وار دارن وول می خورن تو هم و ... باز سؤالی که گفتم تو ذهنم اومد، صبحی که داشتم قرآن می خوندم به آیه شریفه 85 سوره توبه رسیدم که خداوند در اون فرمودن:
وَلَا تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَأَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ أَن یُعَذِّبَهُم بِهَا فِی الدُّنْیَا وَتَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَهُمْ کَافِرُونَ
مبادا اموال و فرزندانشان، مایه شگفتی تو گردد! (این برای آنها نعمت نیست؛ بلکه) خدا
جوابمو گرفتم. خدایا شکر به حکمتت و شکر به نعمتت، ممنونیم.
مفید و کاربردی | میخوای نعمتت زیاد بشه این مطلب رو بخون!
اذکاری برای افزایش نعمت های الهی!