به بهانه تکرار سریال دارا و ندار از شبکه پنج سیما مجدداً مطلبی را که زمان اکران آن در نوروز 89 نوشته بودم را تکرار میکنم:
در تعطیلات نوروز مجموعهی دارا و ندار را از اواسط آن تماشا کردم. فیلمی که بخاطرکارگردانش دنبال حرف دل بازماندگان و وفاداران به دوران امام(ره) و جبهه و جنگ بودم. فیلم که شروع شد، گفتم دهنمکی هم با این فیلم ساختنش، فیلم فارسی ساخته
مدتی از نمایش فیلم گذشت و من با برخی سخنان دهنمکی مشغول که چه ربطی به این فیلم داشت:"در این فیلم خط شکنی میکنم!" ناگهان شعاری برزبان خواهرزادگان تیمورخان جاری شد "دایی ور شکسته برگشته سرشکسته" و من را به حال و هوای راهپیمایی ضد فتنه و سران آن انداخت. شعار معروف "تاجر ورشکسته برگرد به باغ پسته" تازه فهمیدم چی نگاه میکنم. تیمور همان تاجر ورشکستهی خودمان است. تازه اصرار به استفاده از لغات غلط از طرف باجناق بزرگه مفهوم پیدا کرد. تیپ، تیپ شیخ بیسواد خودمان بود. زن و بچه هاشون هم فاطمه کروبی و پسراش بودند. از بازی روشنفکرانه باجناق کوچک هم معلوم شد موسوی و زنش، رهنورد هستند. وکیل تیمور هم ریشش به شکل معروفی رنگ شده بود و منشش هم مرا به یاد خاتمی انداخت. نقش خانه هم برایم روشن شد. از تمام اقوام و طبقات در آن خانه بودند. از مازندرانی، گیلانی، ترک و کرد تا جانباز و استاد و گدا و ... یعنی آن خانه نماد ایران ما است.
سید جوادهاشمی، پیش نماز مسجد، نقش سید احمد خانمی را داشت و سخنان تیمورر در مسجد هم همان نماز جمعه رفسنجانی بود. به قول دیالوگ سید جواد هاشمی،"آقا فَتَل گل این چه حرفهایی بود که زدی، اغتشاش کردی که! یک دفعه سطل آشغال هم اتش میزدی!"
راستی در فیلم فائره هاشمی هم بود. همان دختر کولی که جمع کردن آرایِ، ببخشید گدایی شمال شهر را تقسیم میکرد. کلی نقد برای این فیلم پحش شد. اما دریغ از یک اشاره به اصل ایرادی که میخواستند از دهنمکی بگیرند. میگفتند از ایهام استفاده کردی و ... یکی از ایهام هایش همین بحث زنان صیغهای کروبی است، واژهی آشنای آب دادن به گلدان همسایه که یادتان هست.
حاجی فیروز و جوجه حاجی فیروزهای قرمز توی بازداشتگاه هم استاد و دانشجوهای بازداشت شدهی فتنهی سبز بودند. با این تفاسیر بهتر است یکبار دیگر این فیلم را تماشا کنید تا مفهوم فیلم را جور دیگری بفهمید. انشاءالله مثل آخر این فیلم سران فتنه سرشان به سنگ بخورد و توبه کنند.